تلفن تماس :

09127384992

  1. صفحه اصلی
  2. /
  3. وبلاگ
  4. /
  5. سناریونویسی
  6. /
  7. داستان و ناداستان
داستان و ناداستان

داستان و ناداستان

انسان از نخستین روزهایی که توانست بر دیوار غارها نقش بزند و بر سفال‌های ابتدایی نشانه‌ای حک کند، به دنبال راهی بود تا تجربه‌هایش را با دیگران به اشتراک بگذارد. روایت، قدیمی‌ترین زبان مشترک ماست. هر نسلی از طریق قصه‌ها، واقعیت‌ها و خیال‌پردازی‌های خود، پلی زده میان گذشته و آینده. درست همین‌جاست که بحث داستان و ناداستان شکل می‌گیرد: دو شیوه روایتگری که در ظاهر جدا، اما در بطن زندگی ما درهم‌تنیده‌اند.

امروز، مخاطب ادبیات بیش از هر زمان دیگری نیاز دارد بداند فرق این دو چیست. وقتی یک رمان می‌خوانیم، انتظار داریم با دنیایی از تخیل روبه‌رو شویم؛ اما وقتی زندگی‌نامه یا گزارش روزنامه‌ای مطالعه می‌کنیم، حقیقت را می‌جوییم. با این حال، بارها مرز میان این دو مبهم شده است. آیا «ندای آزادی» جورج اورول یک داستان است یا سندی از حقیقت؟ آیا کتاب «در خون سرد» اثر ترومن کاپوت، ناداستان است یا داستانی مستندگونه؟

از همین‌رو، شناخت «داستان و ناداستان» اهمیت دارد. این مقاله، که از نگاه یک فعال حوزه ادبیات و روایت نوشته شده، تلاش می‌کند هم جامع و تخصصی باشد و هم ساده و روان، تا برای همه علاقه‌مندان تازه‌کار گرفته تا پژوهشگران جدی ادبیات کارآمد باشد. در خلال این مسیر، از نام‌هایی چون یاسمن اکبرپور، نویسنده و موسس استودیو تهران کانتنت نیز یاد می‌کنیم؛ چرا که او در کارهای خود نشان داده چگونه روایت، چه در قالب داستان و چه ناداستان، می‌تواند بستری برای بازاندیشی فرهنگی باشد.

در ادامه، قدم‌به‌قدم با مفاهیم، تاریخچه و نمونه‌های جهانی پیش می‌رویم، تا ببینیم این دو شکل روایت، چگونه ریشه در ذهن و زندگی ما دارند.

به پادکست داستان و ناداستان گوش جان بسپارید.

داستان چیست؟

داستان، شاید ساده‌ترین و در عین حال پیچیده‌ترین تعریف را در ادبیات دارد: روایتی ساختگی یا برگرفته از تجربه که از طریق شخصیت‌ها، کنش‌ها و گفت‌وگوها به مخاطب ارائه می‌شود. داستان می‌تواند تخیلی محض باشد، یا بر پایه واقعیت شکل گرفته باشد.

اما آنچه به داستان جان می‌دهد، «تخیل» است. تخیل به نویسنده این امکان را می‌دهد که جهانی تازه بیافریند. حتی اگر نویسنده از تجربه زیسته خودش الهام بگیرد، باز هم با افزودن عناصر ساختگی، یک جهان ادبی خلق می‌کند. این همان چیزی است که داستان را از گزارش ساده‌ی رویدادها جدا می‌کند.

ویژگی‌های اصلی داستان:

  • شخصیت‌پردازی: هر داستان حول محور شخصیت‌هایی شکل می‌گیرد که حامل روایت‌اند.
  • پیرنگ (Plot): زنجیره‌ای از رویدادها که روایت را پیش می‌برد.
  • زاویه دید: انتخاب راوی، تعیین می‌کند که داستان از چه منظری دیده می‌شود.
  • مضمون: پیام یا درونمایه‌ای که نویسنده قصد دارد منتقل کند.

از رمان‌های بلند تا داستان‌های کوتاه و حتی فلش‌فیکشن‌های معاصر، همه ذیل چتر «داستان» قرار می‌گیرند. آنچه اهمیت دارد، این است که داستان به‌دنبال «معنا» است، نه صرفاً بازتاب واقعیت.

تاریخچۀ داستان

تاریخچۀ داستان

داستان، به معنای روایت تخیلی یا بازسازی‌شده‌ی زندگی، قدمتی به‌اندازه تاریخ بشر دارد.

  • در دوران پیشاتاریخ، قصه‌های شفاهی راهی برای انتقال دانش بقا بودند.
  • در یونان باستان، تراژدی‌ها و کمدی‌ها نخستین قالب‌های مکتوب داستان شدند.
  • در ایران عزیز و کهن، «شاهنامه» فردوسی یکی از بزرگ‌ترین روایت‌های ادبی و تاریخی است که مرز میان تاریخ و تخیل را درهم‌آمیخته است.
  • در قرون وسطی اروپا، افسانه‌های شوالیه‌ای و دینی بر ادبیات سیطره داشتند.
  • در دوره رنسانس، رمان به عنوان قالبی نو ظهور کرد.
  • در قرن بیستم، با ظهور مدرنیسم و پسامدرنیسم، داستان به‌سمت بازی‌های زبانی، چندصدایی و روایت‌های پیچیده حرکت کرد.

این تاریخچه نشان می‌دهد که «داستان و ناداستان» همیشه در کنار هم پیش آمده‌اند. بسیاری از متون تاریخی در واقع، داستان‌هایی هستند که با رنگ واقعیت آمیخته شده‌اند.

انواع داستان

نوع توضیح کامل
رمان رمان بلندترین قالب روایی است که فرصت می‌دهد یک جهان کامل بسازی؛ از مناسبات اجتماعی تا لحن و سبک. در چارچوب «داستان و ناداستان»، رمان بیش از هر قالب دیگری به تخیل متکی است، اما می‌تواند بر رگه‌های واقعیت هم بنا شود؛ مثل رمان اجتماعی که داده‌های عینی را در قالب روایی می‌ریزد و از دل تخیل، تصویری قابل‌باور از جامعه می‌سازد.
داستان کوتاه داستان کوتاه بر یک گره، یک لحظه بحرانی یا یک کشف درونی تمرکز می‌کند و با ایجاز ضربه نهایی را وارد می‌کند. در نسبت «داستان و ناداستان»، این قالب نشان می‌دهد چطور می‌توان با کمترین حجم، حداکثر معنا را ساخت؛ تخیل پررنگ است، اما اغلب رگه‌های تجربه زیسته و مشاهده دقیق (سایه‌ای از ناداستان) در آن دیده می‌شود.
رمانک (نوولا) نوولا پلی است میان کشیدگی رمان و فشردگی داستان کوتاه؛ یک ایده محوری را با ریتمی سریع اما لایه‌دار پیش می‌برد. نسبتش با «داستان و ناداستان» از آن‌جا مهم می‌شود که نویسنده می‌تواند جزئیات واقع‌نما را نگه دارد و هم‌زمان با تخیل، ساختار را جمع‌وجور نگه دارد؛ نتیجه، خوانشی روان و پرکشش است.
فانتزی فانتزی با ساخت جهان‌های مستقل (worldbuilding) کار می‌کند: قوانین فیزیکی، فرهنگ‌ها و اسطوره‌های تازه. در بحث «داستان و ناداستان»، فانتزی به ما یاد می‌دهد حقیقتی انسانی را در جامه‌ای کاملاً خیالی بازشناسی کنیم؛ مؤلفه‌های واقعیت (قدرت، اخلاق، دوستی) در نقابی تازه بازتاب می‌یابند.
علمی‌تخیلی علمی‌تخیلی آینده‌های ممکن را بر پایه پرسش‌های علمی و تکنولوژیک می‌سنجد. جایگاهش در منظومه «داستان و ناداستان» آن‌جاست که پژوهش واقعی (nonfictional research) را با تخیل پیوند می‌دهد؛ نتیجه روایتی است که از دل واقعیت علمی، امکان‌های تازه برای زندگی انسانی را می‌آزماید.
پلیسی/جنایی این ژانر بر کشف و تحلیل نشانه‌ها بنا می‌شود و با تعلیق پیش می‌رود. در نسبت «داستان و ناداستان»، پلیسی نشان می‌دهد چگونه منطق واقعیِ تحقیق (عنصر ناداستان) در خدمت پیرنگِ تخیلی قرار می‌گیرد؛ هم حس واقعیت می‌دهد و هم فرایند کشف را دراماتیک می‌کند.
رئالیسم جادویی در رئالیسم جادویی، امر شگفت به‌صورت طبیعی در زندگی روزمره جریان دارد. نسبتش با «داستان و ناداستان» این است که سطح واقعیت اجتماعی و تاریخی حفظ می‌شود اما با افزودن عناصر جادویی، معناهای عمیق‌تری از تجربه جمعی (خاطره، trauma، امید) آشکار می‌گردد.
تاریخی داستان تاریخی لحظه‌ای خاص از گذشته را بازآفرینی می‌کند. در جدال «داستان و ناداستان»، این قالب حساس‌ترین نقطه تماس است: وفاداری به اسناد (ساحت ناداستان) باید با آزادی تخیل برای جان‌بخشیدن به شخصیت‌ها و فضا تلفیق شود تا روایت هم معتبر باشد و هم خواندنی.
روان‌شناختی تمرکز بر ذهن، ناخودآگاه و پیچیدگی ادراک. این‌جا «داستان و ناداستان» به شکل ظریفی تلاقی می‌کنند: راویِ نامطمئن، جریان سیال ذهن و جزئیات ادراکی از تجربه واقعی انسان وام می‌گیرند اما در شبکه‌ای از تخیل چیدمان می‌شوند تا حقیقتِ درونی را نشان دهند.
کودک و نوجوان این قالب با زبان ساده و تصویرسازی روشن، مفاهیم پیچیده را قابل‌فهم می‌کند. نسبتش با «داستان و ناداستان» از رهگذر تربیتی‌بودن است: واقعیت‌های آموزشی و ارزشی (بُعد ناداستان) با جذابیت‌های تخیل پیوند می‌خورند تا تجربه‌ای ایمن و الهام‌بخش بسازند.
پست‌مدرن/تجربی با شکستن فرم، بازی با زمان، و آگاهی‌بخشی نسبت به فرایند روایت، مرزهای «داستان و ناداستان» را عمداً مخدوش می‌کند؛ گاهی اسناد واقعی داخل متن می‌آید و گاهی خود متن درباره واقعیت/تخیل نظر می‌دهد تا پرسش را زنده نگه دارد: حقیقت چگونه ساخته می‌شود؟

داستان یا واقعیت؟ جدالی قدیمی، انتخابی همیشگی

از همان آغاز پیدایش روایت، این پرسش مطرح بوده که آیا باید قصه‌ها را بازتابی از حقیقت بدانیم یا صرفاً زاده‌ی تخیل. در افسانه‌های کهن، مرز روشنی میان حقیقت و خیال وجود نداشت. وقتی درباره‌ی رستم و اسفندیار سخن می‌گفتند، برای شنوندگان اهمیت چندانی نداشت که این شخصیت‌ها واقعاً زیسته‌اند یا نه؛ مهم، حقیقتی بود که در دل این داستان‌ها نهفته بود.

در قرون بعد، با رشد تاریخ‌نگاری و علم، نیاز به تفکیک میان داستان و واقعیت بیشتر شد. گزارشگران و مورخان تلاش کردند واقعیت را ثبت کنند، در حالی که شاعران و نویسندگان داستان‌پردازی کردند. با این حال، همیشه نوعی کشمکش میان این دو وجود داشته است. حتی امروز هم وقتی یک رمان می‌خوانیم که از وقایع تاریخی الهام گرفته، ممکن است از خود بپرسیم: آیا این واقعاً همان‌طور بوده که نویسنده روایت کرده یا تنها بازآفرینی تخیلی اوست؟

این جدال قدیمی نشان می‌دهد که انسان همواره میان دو نیاز اساسی در نوسان بوده است: نیاز به دانستن حقیقت و میل به غرق شدن در خیال. «داستان و ناداستان» دقیقاً از همین کشمکش زاده شده‌اند و به همین دلیل، هیچ‌گاه انتخابی ساده و قطعی نبوده‌اند.

وقتی تخیل و حقیقت دست می‌دهند

گاهی نویسندگان توانسته‌اند پلی میان تخیل و واقعیت بزنند. اینجا همان جایی است که داستان و ناداستان به هم نزدیک می‌شوند. روزنامه‌نگاری ادبی یا همان ژورنالیسم روایی، نمونه‌ی بارزی از این تلفیق است. نویسندگانی مثل تام وولف یا ترومن کاپوت توانستند وقایع واقعی را با زبان و تکنیک‌های داستانی روایت کنند، بدون آنکه به حقیقت پشت کنند.

کتاب «در خون سرد» کاپوت مثالی درخشان است. او ماجرای یک قتل واقعی را با چنان جزئیات و فضاسازی‌ای بازگو می‌کند که گویی در حال خواندن یک رمان هستیم. این نوع روایت نشان می‌دهد که تخیل لزوماً دشمن حقیقت نیست، بلکه می‌تواند ابزاری برای درک عمیق‌تر واقعیت باشد.

از سوی دیگر، بسیاری از رمان‌نویسان همواره از واقعیت الهام گرفته‌اند. رمان‌های اجتماعی قرن نوزدهم اروپا مثل آثار بالزاک یا دیکنز، واقعیت‌های جامعه را در قالب داستان بازتاب داده‌اند. همین پیوند نشان می‌دهد که مرز میان این دو مطلق نیست، بلکه پویا و سیال است.

داستان و ناداستان چیست؟

ناداستان چیست؟

برای فهم بهتر «داستان و ناداستان»، لازم است تعریف دقیق ناداستان را بشناسیم. ناداستان، همان‌طور که از نامش پیداست، به روایت‌هایی گفته می‌شود که اساس آن‌ها بر واقعیت استوار است. این روایت‌ها می‌توانند خاطره‌نگاری، زندگی‌نامه، سفرنامه یا گزارش‌های روزنامه‌نگاری باشند.

ناداستان‌ها برخلاف داستان‌ها، تعهدی جدی به حقیقت دارند. نویسنده‌ی ناداستان موظف است وقایع را همان‌گونه که بوده‌اند بیان کند. اما این به معنای حذف خلاقیت نیست. برعکس، بسیاری از ناداستان‌های موفق با استفاده از تکنیک‌های روایی داستانی مانند توصیف دقیق، گفت‌وگو و شخصیت‌پردازی توانسته‌اند واقعیت را به شکلی جذاب و اثرگذار عرضه کنند.

بنابراین، ناداستان در نقطه‌ی تلاقی حقیقت و هنر قرار می‌گیرد. اگر داستان می‌خواهد «معنا» را از دل تخیل بیافریند، ناداستان تلاش می‌کند همان معنا را از دل حقیقت بیرون بکشد.

تاریخچۀ ناداستان

ناداستان برخلاف تصور بسیاری، پدیده‌ای تازه نیست. از همان دوران باستان، انسان‌ها تلاش می‌کردند واقعیت زندگی خود را ثبت کنند. کتیبه‌ها و سنگ‌نوشته‌ها در واقع نخستین شکل‌های ناداستان بودند. آن‌ها شرح وقایع تاریخی، پیروزی‌ها و شکست‌ها، و زندگی فرمانروایان را برای آیندگان بازگو می‌کردند.

در یونان باستان، تاریخ‌نگارانی چون هرودوت و توسیدید نمونه‌های اولیه ناداستان را شکل دادند. هرودوت در «تاریخ» خود نه‌تنها رویدادها بلکه روایت‌های شفاهی مردم را نیز نقل می‌کرد، در حالی که توسیدید تلاش داشت وقایع جنگ‌ها را با دقت و بی‌طرفی بیشتری ثبت کند. همین تفاوت نشان می‌دهد که حتی در آغاز راه هم مرز میان داستان و ناداستان مبهم بوده است.

در ایران نیز سنت سفرنامه‌نویسی و خاطره‌نگاری سابقه‌ای دیرینه دارد. از سفرنامه ناصر خسرو تا خاطرات شاهان قاجار، همه تلاش‌هایی برای ثبت واقعیت بوده‌اند. با گذر زمان و به‌ویژه در دوران مدرن، ناداستان وارد مرحله‌ای تازه شد. روزنامه‌نگاری حرفه‌ای، بیوگرافی‌های دقیق و گزارش‌های اجتماعی، همگی به تثبیت این گونه ادبی کمک کردند.

اما اوج شکوفایی ناداستان را باید در قرن بیستم جست‌وجو کرد؛ زمانی که نویسندگانی همچون جورج اورول و ترومن کاپوت توانستند مرز میان ادبیات و گزارش‌نویسی را از نو تعریف کنند. آثار آنان نشان داد که ناداستان می‌تواند به همان اندازه داستان، جذاب و تأثیرگذار باشد.

تاریخچۀ ناداستان

انواع ناداستان

ناداستان طیف گسترده‌ای از قالب‌ها را در بر می‌گیرد. یکی از مهم‌ترین گونه‌ها، زندگی‌نامه و خودزندگی‌نامه است. در این نوع، نویسنده روایتگر زندگی خود یا دیگری است، با تکیه بر وقایع واقعی. زندگی‌نامه‌ها می‌توانند شخصیت‌های تاریخی، علمی، سیاسی یا هنری را به مخاطب معرفی کنند و در عین حال تصویری از زمانه آن‌ها ارائه دهند.

نوع دیگر ناداستان، سفرنامه است. از سفرنامه‌های قدیمی مانند نوشته‌های ناصر خسرو تا سفرنامه‌های مدرن، این آثار ترکیبی از مشاهدات عینی و توصیفات ادبی‌اند. سفرنامه‌ها علاوه بر ثبت مسیرها و مکان‌ها، نگاه فردی نویسنده را نیز بازتاب می‌دهند.

خاطره‌نگاری هم جایگاه ویژه‌ای دارد. بسیاری از وقایع تاریخی بزرگ، از طریق خاطرات افراد عادی یا چهره‌های سرشناس به ما منتقل شده‌اند. خاطرات جنگ‌ها، خاطرات تبعید یا حتی یادداشت‌های روزانه، همگی نمونه‌هایی از ناداستان‌اند.

در دنیای امروز، ژورنالیسم روایی یا روزنامه‌نگاری ادبی یکی از پرطرفدارترین انواع ناداستان است. این سبک با بهره‌گیری از تکنیک‌های داستان‌نویسی، گزارش‌های واقعی را به شکلی جذاب روایت می‌کند. به همین دلیل، خواننده نه‌تنها با حقیقت مواجه می‌شود بلکه لذت خواندن یک اثر ادبی را هم تجربه می‌کند.

این تنوع نشان می‌دهد که ناداستان قالبی خشک و محدود نیست. بلکه می‌تواند در اشکال گوناگون خود را نشان دهد و هر بار، مخاطب را از زاویه‌ای تازه به حقیقت نزدیک کند.

نوع ناداستان توضیح کامل
زندگی‌نامه زندگی‌نامه روایتی از مسیر زندگی یک فرد است؛ از تولد تا مرگ یا بخشی از زندگی. در چارچوب داستان و ناداستان، این قالب بر واقعیت استوار است اما نویسنده با استفاده از تکنیک‌های داستانی، آن را خواندنی‌تر می‌کند. زندگی‌نامه‌ها می‌توانند زندگی شخصیت‌های علمی، هنری یا سیاسی را ثبت کنند و در عین حال بازتابی از فرهنگ و تاریخ زمانه باشند.
خودزندگی‌نامه در این قالب، نویسنده زندگی خودش را روایت می‌کند. خودزندگی‌نامه‌ها با صدای اول‌شخص نوشته می‌شوند و صمیمیت بیشتری دارند. جایگاهشان در بحث داستان و ناداستان مهم است چون حقیقت شخصی و تجربه زیسته را ثبت می‌کنند اما از فیلتر زبان و ذهن نویسنده می‌گذرند و همین امر گاهی مرز واقعیت و بازآفرینی ادبی را مخدوش می‌سازد.
خاطره‌نگاری خاطرات، تکه‌هایی از زندگی‌اند که معمولاً در قالب یادداشت یا دفترچه ثبت می‌شوند. خاطره‌نگاری می‌تواند شامل وقایع تاریخی یا تجربه‌های روزمره باشد. در نسبت داستان و ناداستان، خاطره‌نگاری واقعیت را حفظ می‌کند اما برای جذابیت، اغلب به ابزارهای توصیفی و روایی نزدیک به داستان تکیه دارد.
سفرنامه سفرنامه ثبت مشاهدات و تجربه‌های نویسنده در طول سفر است. این آثار علاوه بر ارائه واقعیت جغرافیایی و فرهنگی، نگاه و زاویه دید فردی نویسنده را بازتاب می‌دهند. در بحث داستان و ناداستان، سفرنامه ترکیبی از مشاهده واقعی (ناداستان) و روایت ادبی (داستان) است.
ژورنالیسم روایی روزنامه‌نگاری ادبی یا ژورنالیسم روایی گزارش واقعیت را با فنون داستان‌نویسی ترکیب می‌کند؛ توصیف صحنه، دیالوگ، شخصیت‌پردازی و فضاسازی. این سبک نمونه روشن تلاقی داستان و ناداستان است، چون حقیقت را بدون تحریف ثبت می‌کند اما با زبان و فرم داستانی به آن جان می‌بخشد.
جستار شخصی جستار شخصی متن کاوشگرانه‌ای است که نویسنده در آن اندیشه‌ها و تجربه‌های فردی خود را روایت می‌کند. جایگاه آن در داستان و ناداستان این است که بر پایه تجربه واقعی بنا می‌شود اما از استعاره‌ها و تکنیک‌های داستانی استفاده می‌کند تا مخاطب را درگیر کند.
تاریخ‌نگاری روایی این قالب گذشته را با وفاداری به اسناد روایت می‌کند اما از فرم‌های روایی ادبی بهره می‌گیرد. در نسبت داستان و ناداستان، تاریخ‌نگاری روایی هم سندیت و واقعیت تاریخی را دارد (ناداستان) و هم جذابیت خواندن یک داستان پرکشش را.
مستندنویسی متنی است که بر مشاهده، مصاحبه و داده‌های واقعی تکیه دارد. در چارچوب داستان و ناداستان، مستندنویسی خالص‌ترین شکل ناداستان محسوب می‌شود، زیرا حقیقت را بدون دستکاری ثبت می‌کند، اما همچنان از ساختار روایی برای انتقال بهتر بهره می‌گیرد.

قصه و ناداستان، دو روی یک سکه روایت

اگر داستان و ناداستان را دو رودخانه بدانیم، سرچشمه هر دو یکی است: نیاز انسان به روایت. داستان با تخیل پیش می‌رود و ناداستان با واقعیت، اما هر دو به یک دریا می‌ریزند؛ دریای معنا.

قصه‌ها اغلب برای سرگرمی یا انتقال ارزش‌ها ساخته می‌شوند. وقتی مادربزرگ‌ها برای نوه‌هایشان قصه می‌گویند، ممکن است اتفاقات واقعی در کار نباشد، اما آنچه اهمیت دارد، درسی است که در دل قصه نهفته است. در مقابل، ناداستان بیشتر به ثبت وقایع می‌پردازد. اما جالب است بدانیم که حتی در دقیق‌ترین ناداستان‌ها، نوعی «انتخاب» وجود دارد. نویسنده تصمیم می‌گیرد چه چیزی را بگوید و چه چیزی را حذف کند، و همین انتخاب‌ها نوعی «بازآفرینی» محسوب می‌شوند.

بنابراین، شاید درست‌تر باشد که بگوییم داستان و ناداستان دو روی یک سکه‌اند. یکی با زبانی از خیال، دیگری با زبانی از واقعیت، اما هر دو در نهایت، روایتگر زندگی انسان. همین همزیستی است که ادبیات را غنی و چندبعدی می‌کند.

از اورول تا کاپوت، مرز باریک بین تخیل و واقعیت

قرن بیستم شاهد ظهور نویسندگانی بود که توانستند این مرز باریک را به زیباترین شکل ممکن طی کنند. جورج اورول، در آثاری چون «۱۹۸۴» یا «قلعه حیوانات»، تخیلی به کار گرفت که ریشه در واقعیت سیاسی و اجتماعی داشت. او داستانی می‌نوشت، اما خواننده به روشنی می‌دانست که با نقدی از جهان واقعی روبه‌روست.

از سوی دیگر، ترومن کاپوت با کتاب «در خون سرد» نمونه‌ای کم‌نظیر از ناداستان آفرید. او داستان واقعی یک جنایت را با چنان دقت و جزئیاتی نوشت که مرز میان داستان و گزارش محو شد. کاپوت نشان داد که می‌توان حقیقت را به‌گونه‌ای روایت کرد که از هر رمان تخیلی جذاب‌تر باشد.

تام وولف و نورمن میلر نیز از دیگر چهره‌هایی بودند که با ژورنالیسم روایی، این مسیر را ادامه دادند. آثار آنان ثابت کرد که ناداستان نه‌تنها می‌تواند به اندازه داستان سرگرم‌کننده باشد، بلکه قدرتی دارد برای افشای حقیقت‌هایی که در لابه‌لای داده‌های خشک علمی یا گزارش‌های رسمی گم می‌شوند.

این تجربه‌ها نشان می‌دهد که «داستان و ناداستان» نه دو جهان کاملاً جدا، بلکه دو مسیر متفاوت برای رسیدن به یک هدف‌اند: فهم بهتر زندگی.

از اورول تا کاپوت، مرز باریک بین تخیل و واقعیت

قصه‌ها دروغ می‌گویند، اما راست‌تر از حقیقت

این جمله معروف است که «قصه‌ها دروغ می‌گویند، اما دروغ‌هایی راست‌تر از حقیقت.» منظور از این گفته آن است که داستان‌ها اگرچه ممکن است از نظر عینی رخ نداده باشند، اما حقیقتی عمیق‌تر از زندگی انسانی را بازتاب می‌دهند. وقتی از عشق لیلی و مجنون می‌خوانیم، به دنبال آن نیستیم که بدانیم این دو شخصیت تاریخی واقعاً زیسته‌اند یا نه. آنچه اهمیت دارد، تجربه جهانی عشق، دلدادگی و رنجی است که همه انسان‌ها در طول تاریخ حس کرده‌اند.

داستان‌ها به ما اجازه می‌دهند دروغی هنری را باور کنیم، چون در دل آن چیزی حقیقی‌تر از واقعیت بیرونی وجود دارد. ناداستان، برعکس، تلاش می‌کند خود واقعیت را ثبت کند. اما واقعیت هم بدون چارچوب روایی، گاه خشک و بی‌روح است. درست همین‌جاست که داستان و ناداستان به یکدیگر نیاز پیدا می‌کنند: اولی برای رساندن حقیقتی عاطفی و انسانی، دومی برای ارائه واقعیتی قابل اعتماد.

داستان در برابر ناداستان

وقتی داستان و ناداستان را رودرروی هم قرار می‌دهیم، به نوعی مقایسه میان تخیل و حقیقت دست زده‌ایم. داستان بر پایه بازآفرینی و ابداع استوار است، در حالی که ناداستان تعهدی جدی به واقعیت دارد. با این حال، هر دو در نهایت روایتگر زندگی‌اند.

داستان می‌تواند جهانی تازه بیافریند و از طریق شخصیت‌های خیالی، پرسش‌هایی اساسی درباره هستی طرح کند. ناداستان می‌تواند واقعیت را همان‌طور که بوده ثبت کند و با استفاده از روایت، به مخاطب کمک کند آن را بهتر بفهمد. هیچ‌کدام بر دیگری برتری ندارد؛ هر دو پاسخ به نیازهای متفاوت انسان‌اند. یکی نیاز به خیال‌پردازی و رهایی از محدودیت‌های واقعیت، و دیگری نیاز به دانستن و شناختن جهان واقعی.

تفاوت داستان و ناداستان

اگر بخواهیم دقیق‌تر نگاه کنیم، تفاوت‌های اصلی این دو در چند محور مشخص می‌شود. داستان اساساً بر پایه آفرینش هنری بنا شده است. نویسنده آزاد است شخصیت‌ها، موقعیت‌ها و حوادثی را خلق کند که هرگز در جهان واقعی وجود نداشته‌اند. ناداستان، اما، بر پایه واقعیت استوار است. نویسنده در اینجا موظف است به وقایع وفادار بماند و چیزی جز آنچه رخ داده بازگو نکند.

در داستان، هدف اصلی انتقال تجربه و معنا از طریق تخیل است. در ناداستان، هدف انتقال حقیقت بیرونی از طریق روایت است. در داستان، عنصر تخیل نقش محوری دارد، در حالی که در ناداستان عنصر تحقیق، مشاهده و دقت اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. با این حال، هر دو از تکنیک‌های مشابهی چون توصیف، دیالوگ و فضاسازی بهره می‌برند.

داستان ناداستان
بر پایه تخیل و آفرینش هنری است؛ نویسنده می‌تواند شخصیت‌ها، مکان‌ها و حوادثی کاملاً خیالی خلق کند. بر پایه واقعیت استوار است؛ نویسنده موظف است به وقایع و اسناد واقعی وفادار بماند.
هدف اصلی انتقال معنا، تجربه و احساس از مسیر تخیل و بازآفرینی است. هدف اصلی ثبت حقیقت بیرونی و بازنمایی رویدادها همان‌گونه که رخ داده‌اند است.
عنصر محوری آن تخیل است؛ نویسنده آزادی کامل در ساخت جهان و داستان دارد. عنصر محوری آن تحقیق، مشاهده، سند و دقت است؛ نویسنده باید صحت روایت را تضمین کند.
می‌تواند واقعیت تاریخی یا اجتماعی را تغییر دهد و از آن برای خلق اثر هنری بهره بگیرد. واقعیت را همان‌طور که هست روایت می‌کند و تغییر در آن به معنای تحریف محسوب می‌شود.
برای سرگرمی، برانگیختن عاطفه و الهام گرفتن از زندگی به کار می‌رود. برای آگاهی دادن، ثبت تاریخ، گزارش وقایع و مستندسازی استفاده می‌شود.
نمونه‌ها: رمان، داستان کوتاه، رمانک، فانتزی، علمی‌تخیلی، پلیسی. نمونه‌ها: زندگی‌نامه، خودزندگی‌نامه، سفرنامه، خاطره‌نگاری، ژورنالیسم روایی.
در منظومه «داستان و ناداستان»، نماینده تخیل و آفرینش آزاد است. در منظومه «داستان و ناداستان»، نماینده حقیقت و وفاداری به واقعیت است.

شکاف بین داستان و ناداستان

اگرچه این دو همیشه در کنار هم وجود داشته‌اند، اما شکافی میان آن‌ها باقی است. خواننده وقتی سراغ یک رمان می‌رود، انتظار ندارد که همه‌چیز واقعاً رخ داده باشد؛ او به دنبال تجربه‌ای تخیلی است. اما همین خواننده وقتی یک ناداستان می‌خواند، توقع دارد حقیقت را بشنود. اگر نویسنده در ناداستان دست به جعل یا تحریف بزند، اعتماد مخاطب از بین می‌رود.

این شکاف باعث شده که مرزبندی میان این دو همواره موضوع بحث باشد. منتقدان ادبی بارها تلاش کرده‌اند تعریفی روشن از هر کدام ارائه دهند، اما در عمل، همواره آثاری وجود دارند که در مرز میان این دو حرکت می‌کنند. ژانرهایی مانند «رمان تاریخی» یا «ژورنالیسم روایی» نمونه‌هایی هستند که نه کاملاً داستان‌اند و نه تماماً ناداستان. همین وضعیت سیال نشان می‌دهد که شکاف میان داستان و ناداستان هرگز به طور کامل پر نخواهد شد.

داستان و ناداستان، تخیل و واقعیت

در نهایت، بحث داستان و ناداستان چیزی فراتر از یک دسته‌بندی ادبی است. این بحث درواقع بیانگر دو شیوه نگاه به زندگی است: یکی از دریچه تخیل و دیگری از دریچه واقعیت. تخیل به ما امکان می‌دهد جهان‌های ممکن را تجربه کنیم، آینده‌ای خیالی بسازیم یا گذشته‌ای فراموش‌شده را دوباره زنده کنیم. واقعیت به ما کمک می‌کند جهان را همان‌طور که هست بشناسیم و بفهمیم.

این دو در کنار هم معنا پیدا می‌کنند. بدون تخیل، زندگی خشک و بی‌روح می‌شود. بدون واقعیت، تخیل از زمین جدا شده و بی‌پایه خواهد بود. ادبیات، با ترکیب این دو، توانسته است تجربه‌ای عمیق برای بشر فراهم کند. وقتی درباره داستان و ناداستان حرف می‌زنیم، درواقع درباره دو بال پرواز انسان به سوی شناخت و معنا سخن می‌گوییم.

داستان و ناداستان، تخیل و واقعیت

خلاصه داستان و ناداستان

اگر همه مباحث گفته‌شده را خلاصه کنیم، می‌توانیم بگوییم که داستان و ناداستان دو شیوه‌ی متفاوت برای گفتن یک چیز واحدند: زندگی. داستان با تخیل، ناداستان با واقعیت. داستان به دنبال بیان حقیقت‌های عاطفی و انسانی است، ناداستان به دنبال ثبت حقیقت‌های بیرونی و تاریخی. هر دو به زبان روایت متکی‌اند و هر دو به یکدیگر نیاز دارند.

بهترین ناداستان‌های جهان

برای آنکه تصویری روشن‌تر از ناداستان داشته باشیم، بد نیست چند نمونه برجسته از بهترین آثار این حوزه را مرور کنیم. «در خون سرد» اثر ترومن کاپوت یکی از شناخته‌شده‌ترین نمونه‌هاست که همواره به عنوان نقطه عطفی در ژانر ناداستان ادبی شناخته می‌شود. این کتاب، که شرح یک جنایت واقعی در کانزاس است، با جزئیات داستانی و فضاسازی ادبی، هم مخاطب را سرگرم می‌کند و هم واقعیت را بازتاب می‌دهد.

کتاب «مزرعه حیوانات» جورج اورول اگرچه در قالب داستان نوشته شده، اما در بخش‌هایی به ناداستان نزدیک می‌شود، زیرا حقیقتی تاریخی و سیاسی را روایت می‌کند. از سوی دیگر، آثاری مانند «شب‌های روشن» داستایوفسکی یا «یک اتاق از آن خود» ویرجینیا وولف نیز نشان می‌دهند که چگونه ناداستان می‌تواند حامل اندیشه‌های فلسفی و اجتماعی باشد.

در ادبیات معاصر، آثار نویسندگانی چون جوآن دیدیون و تام وولف همچنان مرزهای ناداستان را گسترش می‌دهند و ثابت می‌کنند که این ژانر نه‌تنها زنده است، بلکه پویاتر از همیشه در حال رشد است.

عنوان اثر توضیح کامل
در خون سرد – ترومن کاپوت یکی از مشهورترین نمونه‌های ناداستان در جهان. این کتاب ماجرای یک قتل واقعی در کانزاس را روایت می‌کند. کاپوت با جزئیات دقیق و فضاسازی داستانی، روایتی آفریده که در بحث داستان و ناداستان مرز میان حقیقت و تخیل را کمرنگ کرده است.
یک اتاق از آن خود – ویرجینیا وولف اثری جستارنویسانه و فمینیستی که بر پایه واقعیت‌های اجتماعی و شخصی بنا شده است. وولف در این کتاب به نابرابری جنسیتی در ادبیات می‌پردازد و نشان می‌دهد چگونه ناداستان می‌تواند حامل اندیشه‌های فلسفی و اجتماعی باشد.
شب‌های روشن – داستایوفسکی اگرچه در نگاه اول داستانی عاشقانه است، اما ریشه‌های عمیقی در تجربه‌های واقعی نویسنده دارد. جایگاهش در منظومه داستان و ناداستان ویژه است، چون تخیل و واقعیت در هم تنیده شده‌اند.
مقالات جوآن دیدیون جوآن دیدیون یکی از بزرگ‌ترین چهره‌های ژورنالیسم روایی است. جستارها و مقالات او در آمریکا دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی مرزهای ناداستان را گسترش دادند و نشان دادند حقیقت را می‌توان با نثری ادبی روایت کرد.
آثار تام وولف تام وولف با روزنامه‌نگاری ادبی و ژورنالیسم نو، قالب تازه‌ای به ناداستان داد. او با تکنیک‌های داستانی مثل صحنه‌پردازی و شخصیت‌پردازی، گزارش‌های واقعی را به اثری پرکشش تبدیل کرد و نمونه بارز پیوند داستان و ناداستان را پدید آورد.
مزرعه حیوانات – جورج اورول در اصل یک رمان است، اما حقیقت‌های سیاسی و اجتماعی پشت آن سبب شده که به ناداستان نزدیک شود. اورول در این اثر نشان داد که حتی در دل یک داستان تخیلی، می‌توان واقعیت تاریخی را بازتاب داد.

سناریونویسی و ارتباط آن با داستان و ناداستان

یکی از شاخه‌های مهم و مرتبط با روایت، سناریونویسی است. وقتی از خود می‌پرسیم «سناریونویسی چیست»، در واقع به دنبال فهم فرایندی هستیم که داستان و ناداستان را برای سینما، تئاتر یا رسانه‌های تصویری آماده می‌کند. سناریونویسی نه‌تنها به تخیل نیاز دارد، بلکه گاه به واقعیت نیز متکی است. یک فیلم مستند سناریو دارد، همان‌طور که یک فیلم تخیلی دارد. بنابراین، سناریونویسی پلی است میان داستان و ناداستان در جهان تصویر.

در ایران نیز فعالانی چون یاسمن اکبرپور با تأسیس استودیو تهران کانتنت نشان داده‌اند که روایتگری محدود به ادبیات نیست، بلکه در عرصه تصویر و رسانه هم حیاتی است. این استودیو تلاش می‌کند داستان‌ها و ناداستان‌ها را در قالب‌های گوناگون برای مخاطبان بازآفرینی کند و همین نشان می‌دهد که مرزهای روایت، گسترده‌تر از همیشه است.

سناریونویسی و ارتباط آن با داستان و ناداستان

جمع‌بندی

در این مقاله تلاش کردم تصویری جامع از مفهوم «داستان و ناداستان» ارائه دهم. از تعریف و تاریخچه گرفته تا انواع، شباهت‌ها، تفاوت‌ها و نمونه‌های برجسته. دیدیم که داستان با تخیل جان می‌گیرد و ناداستان با واقعیت. داستان حقیقت‌های درونی را آشکار می‌کند و ناداستان حقیقت‌های بیرونی را. هر دو به زبان روایت متکی‌اند و هر دو نیازهای اساسی انسان را پاسخ می‌دهند.

در نهایت، می‌توان گفت که داستان و ناداستان دشمن یا رقیب یکدیگر نیستند، بلکه دو مسیر متفاوت برای رسیدن به یک مقصد مشترک‌اند: شناخت بهتر زندگی. همین نکته است که باعث می‌شود همیشه در کنار هم باشند و هیچ‌کدام به تنهایی کافی نباشند.

همچنین نباید فراموش کنیم که چهره‌هایی چون یاسمن اکبرپور، موسس استودیو تهران کانتنت، با فعالیت‌های خود نشان داده‌اند که روایتگری، چه در قالب داستان و چه در ناداستان، ابزاری نیرومند برای فرهنگ‌سازی و خلق معناست.

آنچه در این مطلب میخوانید !
خلق مفاهیم خلاقانه و استراتژی‌های منحصر به فرد متناسب با اهداف برند.
برنامه‌ریزی و اجرای کمپین‌های تبلیغاتی موثر برای جذب و وفادارسازی مخاطب.
طراحی وبسایت‌های حرفه‌ای و بهینه‌سازی شده جهت تجربه کاربری عالی و جذب مشتری.
در دنیای رقابتی امروز، داشتن وب‌سایتی زیبا کافی نیست؛ دیده شدن در نتایج جستجو و...
تولید انواع محتوای متنی، تصویری و ویدیویی با استانداردهای روز و اثربخشی بالا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *